کد مطلب:312180 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:586

چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نکرد؟
طرح شبهه:

علی كه شیر خدا و اسد الله الغالب بود و در قلعه خیبر را با یك دست بلند كرد، چگونه حاضر می شود ببیند همسرش را در مقابل چشمانش كتك بزنند؛ اما هیچ واكنشی از خود نشان ندهد؟!

نقد و بررسی:

یكی از مهمترین شبهاتی كه وهابی ها با تحریك احساسات مردم، به منظور انكار قضیه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح می كنند، این است كه چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه این كه او اسد الله الغالب و شجاع ترین فرد زمان خود بود و...

عالمان شیعه در طول تاریخ از این شبهه پاسخ های گوناگونی داده اند كه به اختصار به چند نكته بسنده می كنیم.

عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:

اولاً: امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانی كه آن ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او كوبید؛ اما از آن جایی كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله صبر پیشه كرد. در حقیقت با این كار می خواست به آن ها بفهماند كه اگر مأمور به شكیبائی نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، كسی جرأت نمی كرد كه این فكر را حتی از مخیله اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان های الهی بوده است.

سلیم بن قیس هلالی كه از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره می نویسد:

وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَكَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ.

فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.

عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالی كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند كرد و بر بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد:

یا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار می كنند"!

علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت كشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش كوبید و خواست او را بكشد؛ ولی به یاد سخن پیامبر صلی الله علیه وآله و وصیتی كه به او كرده بود افتاد، فرمود: ای پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهی و عهدی كه پیامبر با من بسته است، نبود، می دانستی كه تو نمی توانی به خانه من داخل شوی"

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی ـ قم ، الطبعة الأولی، 1405هـ.

همچنین آلوسی مفسر مشهور اهل تسنن می نویسد:

أنه لما یجب علی غضب عمر وأضرم النار بباب علی وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت یا أبتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فی غمده فوجأ به جنبها المبارك ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا أبتاه فأخذ علی بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته

عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش كشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: "یا ابتاه، یا رسول الله"! عمر شمشیرش را كه در غلاف بود بلند كرد و به پهلوی فاطمه زد، تازیانه را بلند كرد و بر بازوی فاطمه زد، فریاد زد: " یا ابتاه " (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت كشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش كوبید.

الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

آلوسی این روایت را بدون هیچ حاشیه و نقدی نقل كرده و رد نكرده است كه حكایت از پذیرفتن آن دارد.

تسلیم وصیت پیامبر اكرم (ص):

ثانیاً: امیرمؤمنان علیه السلام در تمام دوران زندگی اش، مطیع محض فرمان های الهی بوده و آن چه او را به واكنش وامی داشت، فقط و فقط اوامر الهی بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصی از خود واكنش نشان نمی داد.

آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكیبائی در برابر این مصیبت های عظیم بوده است و طبق همین فرمان بود كه دست به شمشیر نبرد.

مرحوم سید رضی الدین موسوی در كتاب شریف خصائص الأئمه (علیهم السلام) می نویسد:

أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِی فَمَا كَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَیْهِ النِّسَاءُ یَبْكِینَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ فَبَیْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ نُودِیَ أَیْنَ عَلِیٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّی دَخَلَ عَلَیْهِ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَانْكَبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَخِی... أَنَّ الْقَوْمَ سَیَشْغَلُهُمْ عَنِّی مَا یَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُكَ فِی الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَی مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَنَأْیٍ سَحِیقٍ وَلَا تَأْتِی وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَی وَنُورُ الدِّینِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ یَا أَخِی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْهِمْ بِالْوَعِیدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ حَقِّكَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِكَ وَكُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَیْكَ الْأَمْرَ وَإِنِّی لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِیعِ مَا أُوصِیكَ بِهِ وَغَیَّبْتَنِی فِی قَبْرِی فَالْزَمْ بَیْتَكَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَی تَأْلِیفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْكَامَ عَلَی تَنْزِیلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِكَ ] عَلَی غیر لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَی مَا أَمَرْتُكَ بِهِ وَعَلَیْكَ بِالصَّبْرِ عَلَی مَا یَنْزِلُ بِكَ وَبِهَا [یعنی بفاطمة] حَتَّی تَقْدَمُوا عَلَیَّ.

امام كاظم علیه السلام می فرماید: از پدرم امام صادق علیه السلام پرسیدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گریه بلند كردند، مهاجرین و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه می كردند، علی فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روی بدن پیغمبر انداختم، فرمود:

برادرم، این مردم مرا رها خواهند كرد و به دنیای خودشان مشغول خواهند شد؛ ولی تو را از رسیدگی به من باز ندارد، مثل تو در بین این امت مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههای دور نزد آن بیایند... پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت كردم فارغ شدی و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانه ات بنشین و قرآن را آنگونه كه دستور داده ام، بر اساس واجبات و احكام و ترتیب نزول جمع آوری كن، تو را به بردباری در برابر آنچه كه از این گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله علیها خواهد رسید سفارش می كنم، صبر كن تا بر من وارد شوی.

الشریف الرضی، أبی الحسن محمد بن الحسین بن موسی الموسوی البغدادی (متوفای406هـ) خصائص الأئمة (علیهم السلام)، ص73، تحقیق وتعلیق: الدكتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مجمع البحوث الإسلامیة الآستانة الرضویة المقدسة مشهد - إیران، 1406هـ

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

در روایت دیگری سلیم بن قیس هلالی نقل می كند:

ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِلَی فَاطِمَةَ وَإِلَی بَعْلِهَا وَإِلَی ابْنَیْهَا فَقَالَ یَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّی حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِی فِی الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله) عَلَی عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّكَ سَتَلْقَی [بَعْدِی ] مِنْ قُرَیْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْكَ وَظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَیْهِمْ ] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَكُفَّ یَدَكَ وَلا تُلْقِ بِیَدِكَ إِلَی التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ [مِنِّی ] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِیهِ مُوسَی إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ كادُوا یَقْتُلُونَنِی .

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهی كرد و فرمود: ای سلمان! خدا را شاهد می گیرم افرادی كه با اینان بجنگند با من جنگیده اند، افرادی كه با اینان روی صلح داشته باشند با من صلح كرده اند، بدانید كه اینان در بهشت همراه منند.

سپس پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به علی علیه السلام كرد و فرمود: ای علی! تو به زودی پس از من، از قریش و متحد شدنشان علیه خودت و ستمشان سختی خواهی كشید. اگر یارانی یافتی با آنان جهاد كن و به وسیله موافقینت با آنان بجنگ، و اگر كمك كار و یاوری نیافتی صبر كن و دست نگهدار و با دست خویش خود را به نابودی مینداز. تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، هارون برای تو اسوه خوبی است، به برادرش موسی گفت: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ كادُوا یَقْتُلُونَنِی؛ این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیك بود مرا بكشند.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص569، ناشر: انتشارات هادی ـ قم ، الطبعة الأولی، 1405هـ.

همچنین در ادامه روایت پیشین كه از سلیم نقل شد، امیرمؤمنان علیه السلام خطاب به عمر فرمود:

یَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.

ای پسر صحّاك! اگر مقدرات خداوندی و پیمان و سفارش رسول خدا صلی الله علیه وآله نبود، هر آینه می فهمیدی كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداری.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی ـ قم ، الطبعة الأولی، 1405هـ.

البته روایات در این باب بیش از آن است كه در این مختصر بگنجد؛ از این رو به همین چند روایت بسنده می كنیم.

به راستی چه كسی جز حیدر كرّار می تواند از چنین امتحان سختی بیرون بیاید؟! زمانی ارزش این كار مشخص می شود كه بدانیم علی علیه السلام همان كسی است كه در میدان نبرد، همچون شیر ژیان بر دشمن حمله می كرد و پهلوانان و یلان كفر را یكی پس از دیگری از سر راه بر می داشت، روزی پشت پهلوانی همچون عمر بن عبدود را به خاك می مالد و روزی دیگر فرق سر مرهب یهودی را همراه با كلاه خودش می شكافد.

آن روز فرمان خداوند این بود كه دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولی روز دیگر فرمان این است كه همان ذوالفقار در نیام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود كردن آن مأیوس شوند.

احتمال شهادت حضرت زهرا علیها السلام هنگام درگیری:

ثالثاً: دفاع از ناموس، از مسائل فطری و مشترك میان همه انسان ها است؛ اما روشن است كه اگر كسی بداند كه قصد دشمن از تعرض به ناموس وی این است كه او را به واكنش وادار كنند تا به مقصود مهمتر و شوم تری دست یابند؛ انسان عاقل، با تدبیر و مسلط بر نفس خویش، هرگز كاری نخواهد كرد كه دشمن به مقصودش برسد.

قصد مهاجمین به خانه وحی این بود كه امیرمؤمنان علیه السلام را به واكنش وادار كنند و با استفاده از این فرصت، ثابت كنند كه شخصی همانند علی علیه السلام برای رسیدن به حكومت دنیوی حاضر شد كه افراد زیادی را از دم شمشیر بگذراند.

و نیز اگر امیرمؤمنان علیه السلام از خود واكنش نشان می داد و با آن ها درگیر می شد، ممكن بود كه فاطمه زهرا در این درگیری ها كشته شود، سپس دشمنان شایع می كردند كه علی علیه السلام برای به دست آوردن حكومت دنیایی، همسرش را نیز فدا كرد و در حقیقت او بود كه سبب كشتن همسرش شد؛ چنانچه در باره عمار یاسر، یار وفادار امیرمؤمنان علیه السلام چنین كردند.

هنگام ساختن مسجد مدینه، عمار یاسر برخلاف دیگران كه یك خشت برمی داشتند، او دو تا دو تا می آورد، پیامبر اسلام او را دید، با دست مباركش، غبار را از سر و صورت نازنین عمار زدود و پس فرمود:

وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، یَدْعُوهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ، وَیَدْعُونَهُ إِلَی النَّار.

عمار را گروه ستمگر می كشند، او آنان را به بهشت می خواند وآنان او را به جهنّم.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 1، ص172، ح436، كتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ فی بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسیر، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِی السَّبِیلِ، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

صدور این روایت از رسول خدا صلی الله علیه وآله در حق عمّار قطعی بود و تمام مردم از آن آگاه بودند و نیز ثابت می كرد كه معاویه و دار و دسته اش همان گروه نابكار هستند؛ از این رو هنگامی كه معاویه شنید عمار كشته شده و لرزه بر دل بسیاری از مردم انداخته، و این فرمایش پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله سر زبان ها افتاده است، عمرو عاص را به حضور طلبید و پس از مشورت با او شایع كردند كه علی علیه السلام او را كشته است و این گونه استدلال كردند كه چون عمار در جبهه علی وهمراه او بوده است و علی او را به جنگ فرستاده است؛ پس او قاتل عمار است.

احمد بن جنبل در مسندش می نویسد:

مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ حَزْمٍ عَلَی عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ فَقَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَامَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فَزِعًا یُرَجِّعُ حَتَّی دَخَلَ عَلَی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ مَا شَأْنُكَ قَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ فَقَالَ مُعَاوِیَةُ قَدْ قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا قَالَ عَمْرٌو سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ دُحِضْتَ فِی بَوْلِكَ أَوَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ إِنَّمَا قَتَلَهُ عَلِیٌّ وَأَصْحَابُهُ جَاءُوا بِهِ حَتَّی أَلْقَوْهُ بَیْنَ رِمَاحِنَا أَوْ قَالَ بَیْنَ سُیُوفِنَا.

ابو بكر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش نقل می كند كه گفت: هنگامی كه عمار یاسر به شهادت رسید، عمرو بن حزم نزد عمرو عاص رفت و گفت: عمار كشته شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: گروه ستمگر، عمار را می كشند، عمرو عاص ناراحت شد و جمله "لا حول ولا قوة الا بالله" را می گفت تا نزد معاویه رفت، معاویه پرسید: چه شده است؟ گفت: عمار كشته شده است. معاویه گفت: كشته شد كه شد، حالا چه شده است؟ عمرو گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم كه می فرمود: عمار را گروه باغی وستمگر خواهد كشت، معاویه گفت: مگر ما او را كشته ایم، عمار را علی و یارانش كشتند كه او را همراه خویش وادار به جنگ كردند و او را بین نیزه ها و شمشیرهای ما قرار دادند.

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص199، ح 17813، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج8، ص189، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994؛

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 1، ص 420 و ص 426، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

هیثمی پس از نقل روایت می گوید:

رواه أحمد وهو ثقة.

الهیثمی، علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص242، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.

و حاكم نیشابوری پس از نقل روایت می گوید:

هذا حدیث صحیح علی شرط الشخین ولم یخرجاه بهذه السیاقة.

این حدیث با شرائطی كه بخاری و مسلم قبول دارند، صحیح است؛ ولی آن ها به این صورت نقل نكرده اند.

الحاكم النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج2، ص155، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.

مناوی به نقل از قرطبی می نویسد:

وهذا الحدیث أثبت الأحادیث وأصحّها، ولمّا لم یقدر معاویة علی إنكاره قال: إنّما قتله من أخرجه، فأجابه علیّ بأنّ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم إذن قتل حمزة حین أخرجه.

قال ابن دحیة: وهذا من علی إلزام مفحم الذی لا جواب عنه، وحجّة لا اعتراض علیها.

این حدیث از محكم ترین و صحیح ترین احادیث است و چون معاویه قدرت بر انكارش نداشت، گفت: عمار را كسی كشت كه او را همراه خود آورده است و لذا علی (ع) در پاسخش فرمود: پس بنابراین حمزه را هم در جنگ احد پیامبر كشته است؛ چون آن حضرت بود كه حمزه را همراه خودش آورده بود.

ابن دحیه می گوید: این پاسخ علی چنان كوبنده است كه حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد ودلیلی است كه انتقادی بر آن نیست.

المناوی، عبد الرؤوف (متوفای: 1031هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 6، ص 366، ناشر: المكتبة التجاریة الكبری - مصر، الطبعة: الأولی، 1356هـ

چرا امیر المؤمنین در هیچ جنگی در زمان خلفاء شركت نكرد؟

رابعاً: این كه امیرمؤمنان علیه السلام شجاعترین فرد زمان خودش بود، هیچ شك و شبهه ای در آن نیست؛ آن قدر شجاع و دلاور بود كه شنیدن نامش خواب را از چشمان پهلوانان دشمن می پراند؛ تا جایی كه عمر بن خطاب می گفت:

والله لولا سیفه لما قام عمود الاسلام.

به خدا سوگند! اگر شمشیر علی علیه السلام نبود ، عمود خیمه اسلام استوار نمی شد.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51، تحقیق محمد عبد الكریم النمری، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418هـ - 1998م.

حتی در زمانی كه تمام یاران بی وفای رسول خدا صلی الله علیه وآله در جنگ احد و حنین آن حضرت را رها و از معركه گریختند، امام علی علیه السلام پروانه وار اطراف شمع وجود پیامبر گرامی چرخید و از او دفاع می كرد.

اما چرا همان علی علیه السلام در هیچ یك از جنگ های زمان خلفاء شركت نكرد؟

همان كسی كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله در تمام نبردهای مسلمانان علیه كفار، یهودیان و... شركت فعال داشت و پیشاپیش تمام سربازان پرچم اسلام را به دوش می كشید و پهلوانان دشمن را یكی پس از دیگری بر زمین می كوبید، چه اتفاقی افتاده بود كه در زمان خلفاء در هیچ نبردی حضور نمی یافت؟

آیا شجاعتش را از دست داده بود، یا جنگ در ركاب خلفاء را جهاد نمی دانست؟ یا این كه خلفاء، بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله قصد استفاده از آن حضرت را نداشتند؟

امیر المؤمنین علیه السلام بهترین تصمیم را گرفت:

خامساً: امر دائر بود بین این كه امیرمؤمنان علیه السلام اساس اسلام را حفظ نماید و از حق خود بگذرد؛ یا این كه بر آن عده اندك حمله نموده و آن ها را از دم تیغ بگذراند و در عوض دشمنان اسلام و منافقین با استفاده از این فرصت اساس اسلام را به خطر بیندازند، امیرمؤمنان علیه السلام راه دوم را برگزید و با این فداكاری دین اسلام را برای همیشه حفظ و دشمنان اسلام را نا امید كرد و به طور قطع این تصمیم عاقلانه تر بوده است.

در خطبه سوم نهج البلاغه می فرماید:

وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ. یَهْرَمُ فِیهَا الْكَبِیرُ وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَیَكْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ. فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی. فَصَبَرْتُ وَفِی الْعَیْنِ قَذًی وَفِی الْحَلْقِ شَجًا. أَرَی تُرَاثِی نَهْباً.

در این اندیشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها (با بی یاوری) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و تاریكیی كه پدید آورده اند صبر كنم، محیطی كه: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا می دارد.

(عاقبت) دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیكتر است؛ لذا شكیبائی ورزیدم؛ ولی به كسی می ماندم كه: خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود می دیدم، میراثم را به غارت می برند.

و در خطبه پنجم نهج البلاغه، هنگامی كه شخصی همانند ابوسفیان به قصد گرفتن ماهی از آب گل آلود و استفاده از موقعیت به دست آمده، نزد آن حضرت آمد و پشنهاد بیعت و جنگ با أبوبكر را داد، امام علیه السلام خطبه خواند و فرمود:

أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ... أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ... فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْكِ وَإِنْ أَسْكُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی وَاللَّهِ لابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ. بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَةِ.

ای مردم امواج كوه پیكر فتنه ها را، با كشتی های نجات در هم بشكنید... (دو كس راه صحیح را پیمودند) آن كس كه با داشتن یار و یاور و نیروی كافی به پا خاست و پیروز شد، و آن كس كه با نداشتن نیروی كافی كناره گیری كرد و مردم را راحت ساخت. اگر سخن گویم (و حقم را مطالبه كنم) گویند: بر ریاست و حكومت حریص است، و اگر دم فرو بندم (و ساكت نشینم) خواهند گفت از مرگ می ترسد. (اما) هیهات پس از آن همه جنگ ها و حوادث (این گفته بس ناروا است). به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب، به مرگ از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است؛ اما من از علوم و حوادثی آگاهم كه اگر بگویم همانند طناب ها در چاه های عمیق به لرزه درآئید.

رسول اكرم در برابر شكنجه و قتل سمیه دفاع نكرد:

خامساً: امیرمؤمنان علیه السلام، به همان دلیل از خود واكنش نشان نداد كه رسول خدا صلی الله علیه وآله در هنگام كشته شدن سمیه، مادر عمار یاسر توسط مشركان و تعرض آن ها به وی، از خود واكنشی نشان نداد.

ابن حجر عسقلانی در الإصابة می نویسد:

( 11342 ) سمیة بنت خباط... والدة عمار بن یاسر كانت سابعة سبعة فی الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها فی قبلها فماتت فكانت أول شهیدة فی الاسلام... عذبها آل بنی المغیرة علی الاسلام وهی تأبی غیره حتی قتلوها وكان رسول الله صلی الله علیه وسلم یمر بعمار وأمه وأبیه وهم یُعذّبون بالأبطح فی رمضاء مكة فیقول صبرا یا آل یاسر موعدكم الجنة.

سمیه دختر خباط... مادر عمار یاسر هفتمین كسی است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت می كرد و آن قدر نیزه بر پایین شكمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه می دید و می فرمود: ای خاندان یاسر! صبور باشید كه وعده گاه شما بهشت است.

العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

با این كه رسول خدا صلی الله علیه وآله می دید كافری همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان می شود؛ ولی در عین حال هیچ واكنشی از خود نشان نمی داد و به آنان نیز فرمان می داد كه صبر نمایند.

مگر نه این كه رسول خدا صلی الله علیه وآله غیورترین و شجاع ترین فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نكرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا كند؟

و نیز زمانی كه عمر بن خطاب، متعرض زنان مسلمان می شد و آن ها را به خاطر اسلام آوردنشان كتك می زد، چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله از خود واكنشی نشان نمی داد.

ابن هشام در السیرة النبویة، می نویسد:

ومر [ابوبكر] بجاریة بنی مؤمل، حی من بنی عدی بن كعب، وكانت مسلمة، وعمر بن الخطاب یعذبها لتترك الاسلام، وهو یومئذ مشرك، وهو یضربها، حتی إذا مل قال: إنی أعتذر إلیك، إنی لم أتركك إلا ملالة، فتقول: كذلك فعل الله بك.

ابوبكر می دید كه كنیز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدی بن كعب، عمر او را كتك می زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتك نمی زنم برای این است كه خسته شده ام، از این جهت مرا ببخش. كنیز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نیز این گونه با تو رفتار خواهد كرد.

الحمیری المعافری، عبد الملك بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای213هـ)، السیرة النبویة، ج 2، ص 161، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الأولی، بیروت - 1411هـ؛

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفای241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403هـ - 1983م؛

الكلاعی الأندلسی، أبو الربیع سلیمان بن موسی (متوفای634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقیق د. محمد كمال الدین عز الدین علی، ناشر: عالم الكتب - بیروت، الطبعة: الأولی، 1417هـ؛

الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بكر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛

الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفای694هـ)، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقیق عیسی عبد الله محمد مانع الحمیری، ناشر: دار الغرب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1996م؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.

چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله جلوی عمر را نگرفت و او را از این كار منع نكرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت و گردن عمر را نزد؟

اهل تسنن، هر پاسخی دادند، ما نیز عین همان را در باره صبر امیرمؤمنان علیه السلام و شمشیر نكشیدن آن حضرت خواهیم داد.

چرا عثمان از زنش دفاع نكرد؟

سادساً: هنگامی كه یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله به خانه عثمان ریختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع كردند، او از همسرش دفاع نكرد، شما از این عملكرد عثمان چه پاسخی دارید؟

طبری، در تاریخش می نویسد:

وجاء سودان بن حمران لیضربه فانكبت علیه نائلة ابنة الفرافصة واتقت السیف بیدها فتعمدها ونفح أصابعها فأطن أصابع یدها وولت فغمز أوراكها وقال أنها لكبیرة العجیزة وضرب عثمان فقتله.

سودان بن حمران آمد تا او را كتك بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روی او انداخت، سودان شمشیر را گرفت و انگشت او را قطع كرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگی دارد، سپس عثمان را زد و كشت.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 676، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.

همچنین ابن أثیر در الكامل فی التاریخ می نویسد:

وجاء سودان لیضربه فأكبت علیه امرأته واتقت السیف بیدها فنفح أصابعها فأطن أصابع یدیها وولت فغمز أوراكها وقال أنها لكبیرة العجز وضرب عثمان فقتله.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 68، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

ابن كثیر دمشقی سلفی می نویسد:

ثم تقدم سودان بن حمران بالسیف فمانعته نائلة فقطع أصابعها فولت فضرب عجیزتها بیده وقال: أنها لكبیرة العجیزة. وضرب عثمان فقتله.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 188، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.

چرا عثمان از زنش دفاع نكرد، مگر نه این كه او مرد بود، غیرت داشت و باید از زنش دفاع می كرد؟ پس چرا هیچ واكنشی از خود نشان نداد و حاضر شد كه ببیند یاران رسول خدا به همسر او اهانت كرده و متعرض همسر او شوند؟

چرا عمر از زنش دفاع نكرد

اهل سنت اصرار دارند كه امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام همسر عمر بوده است؛ اما می بینیم كه هنگامی كه مغیرة بن شعبه اهانت زشتی به امّ كلثوم كرده و او را با امّ جمیل، زنا كار مشهور عرب تشبیه و قیاس می كند، عمر هیچ عكس العملی از خود نشان نمی دهد.

ابن خلكان در وفیات الأعیان می نویسد:

ثم إن أم جمیل وافقت عمر بن الخطاب رضی الله عنه بالموسم والمغیرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه المرأة یا مغیرة قال نعم هذه أم كلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بكرة كذب علیك وما رأیتك إلا خفت أن أرمی بحجارة من السماء.

ام جمیل (كسی كه سه نفر شهادت دادند مغیره با او زنا كرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهایی یافت) در حج، با عمر همراه شده و مغیره نیز در آن زمان در مكه بود. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را می شناسی؟

مغیره در پاسخ گفت: آری این امّ كلثوم دختر علی است!

عمر گفت: آیا خودت را به بی خبری می زنی؟ قسم به خدا من گمان می كنم كه ابوبكرة در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان كه تو را می بینم می ترسم كه از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!

إبن خلكان، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بكر (متوفای681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقیق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.

و ابوالفرج اصفهانی می نویسد:

حدثنا ابن عمار والجوهری قالا حدثنا عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن یحیی بن زكریا عن مجالد عن الشعبی قال كانت أم جمیل بنت عمر التی رمی بها المغیرة بن شعبة بالكوفة تختلف إلی المغیرة فی حوائجها فیقضیها لها قال ووافقت عمر بالموسم والمغیرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه قال نعم هذه أم كلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بكرة كذب علیك وما رأیتك إلا خفت أن أرمی بحجارة من السماء.

ام جمیل همان كسی است كه مغیره را به زنای با او متهم كردند و در كوفه به نزد مغیره رفته و كارهای او را انجام می داد! این زن در زمان حج با مغیره و عمر همراه شد. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را می شناسی؟ پاسخ داد: آری این امّ كلثوم دختر علی است!

عمر گفت : آیا در مقابل من خود را به بی خبری می زنی؟ قسم به خدا من گمان ندارم كه ابوبكرة در باره تو دروغ گفته باشد! و تو را نمی بینم، مگر آنكه می ترسم از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!

الأصبهانی، أبو الفرج (متوفای356هـ)، الأغانی، ج 16، ص 109، تحقیق: علی مهنا وسمیر جابر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.

زنا كردن مغیره با امّ جمیل، مشهور و معروف و امّ جمیل به بدكاره بودن شهره شهر و انگشت نمای عام و خاص بود. چرا هنگامی كه مغیرة بن شعبه، دختر رسول خدا را با چنین زنی زناكاری مقایسه می كند، خلیفه دوم او را مجازات نمی كند؟

اهل تسنن از این مطلب هر پاسخی دادند، ما نیز همان پاسخ را به آن ها خواهیم داد.